(شارام شێخ سمائیلی)(ژیار):
اَرْدَلان [ardalān]، طایفه و نیز منطقهای در شمال غرب ایران. اردلان را جمع اردل، نام نیای بزرگ این طایفه، دانستهاند که به بابا اردل یا فیروز فرزند خسرو و یا بابا اردلان شهرت داشته است.
طایفۀ اردلان: اردلان به عنوان بزرگترین طایفۀ کرد شناخته شده است. در باب نسب اینطایفه اختلاف نظر وجود دارد. برخی نوشتهاند که اردل نیای بزرگ این طایفه در روزگار عبدالله سفاح با یاری ابومسلم خراسانی به فرمانروایی دست یافت. نام خسرو پدر اردل گاه با نام آسیابانی که گویا یزدگرد سوم پادشاه ساسانی را به قتل رسانیده، خلط شده است. حکام اردلان را از نوادگان احمد بن مروان دانستهاند. گمان میرود این شخص همان نصرالدوله احمد مروانی (402-453ق/1012-1061م) حاکم جزیره و ناحیۀ میافارقین بوده باشد. برخی بر این باورند که سران طایفۀ اردلان از اعقاب مستقیم صلاحالدین ایوبی بودهاند.
تاریخ حکومت طایفۀ اردلان به 3 دوره بخش شده است: دورۀ اول از 594 تا 996ق/ 1198- 1588م، دورۀ دوم از 996 تا 1214ق/ 1588- 1799م و دورۀ سوم عهد آخرین حکمرانان بنی اردلان از 1214 تا 1284ق/ 1799-1867م. آخرین حکمران طایفۀ اردلان امانالله خان دوم بود که از 1265ق/ 1849م حکمرانی داشت.
برخی معتقدند که اردلانها ابتدا در شهر زور حکومت داشتند، ولی بعدها سنه (سنندج) را متصرف شدند. گفته شده زمان مهاجرت طایفۀ اردلان به شهر زور در اواخر دولت چنگیزیان بوده است.
منطقۀ اردلان: اردلان سرزمینی است که از شمال به جنوب 200 کمـ طول دارد و در میان بخشهای صائین قلعه (شاهین دژ) در شمال، سلیمانیه و کرکوک در مغرب، درۀ دیاله در جنوب، و گروس و همدان در مشرق واقع شده است. این سرزمین در جهت مرز عراق و ایران از کوههای قره داغ و ناحیۀ شهر زور که آن را همان کردستان ایران در عصر حاضر میدانند، کشیده شده است. در ایران نام کردستان رسماً به همۀ مناطق کردنشین اطلاق نمیشود، بلکه تنها به استانی اطلاق میشود که منطبق با اردلان قدیم است.
از مشاهیر منطقۀ اردلان میتوان میرزا عبدالمجید، متخلص به مجید سنندجی، افسر سنندجی، اسیر سنندجی فرزند نجفقلیخان، حسرت سنندجی، مردوخی سنندجی، خواجه صادق اردلانی، شیخ عبدالمؤمن سنندجی اول و دوم، و ماه شرف کردستانی (مستوره) مؤلف تاریخ اردلان را نام برد.*
مآخذ: ادمندز، سیسیل جان، کردها، ترکها، عربها، ترجمۀ ابراهیم یونسی، تهران، 1367ش؛ بدلیسی، شرفالدین، شرفنامه، تاریخ مفصل کردستان، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1343ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش گ. لسترنج، لیدن، 1331ق/1913م؛ درّه، محمود، القضیة الکردیة، بیروت، 1966م؛ سنندجی، شکرالله، تحفۀ ناصری در تاریخ و جغرافیای کردستان، به کوشش حشمتالله طبیبی، تهران، 1366ش؛ مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، تهران، 1364ش؛ مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ مردوخ، تاریخ کرد و کردستان، تهران، چاپخانۀ ارتش؛ مستوره، ماه شرف، تاریخ اردلان، به کوشش ناصر آزادپور، کرمانشاه، 1332ش؛ نیکیتین، واسیلی، کرد و کردستان، ترجمۀ محمد قاضی، تهران، 1366ش؛ نیز: BSE2.
عنایتالله رضا
(شارام شێخ سمائیلی)(ژیار):
بابااردلان(564 هجری-606 هجری)
— 2-کلول بیگ اردلان0606هجری-629 هجری)
— 3- خضر اول اردلان(619هجری-662هجری)
— 4-الیاس پسر خضراول اردلان(663هجری-740 هجری)
— 5-خضر دوم پسر الیاس(710هجری-740 هجری)
— 6-امیرحسن خان اردلان(740هجری-784هجری)
— 7-بابا بهلول اردلان(784هجری-828هجری)
— 8-منذر اردلان(828هجری-862هجری)
— 9-مامون بیگ اول اردلان(862هجری-900هجری)
— 10-بگه بیگ اردلان(900هجری-942هجری)
— 11-مامون بیگ دوم اردلان(942هجری-945هجری)
— 12-سهراب بیگ اردلان(945هجری-975هجری)
— 13-سلطان علی بیگ اردلان(975هجری-978هجری)
— 14-بساط بیگ اردلان(978-986هجری)
— 15-تیمورخان اردلان(986هجری-998هجری)
— 16-هه لوخان اردلان(998هجری-1025هجری)
— 17-احمدخان اول اردلان(1025هجری-1046هجری)
— 18-سلیمان خان اردلان(1046هجری-1068هجری)
— 19-کلب علی خان اردلان(1068هجری-1089هجری)
— 20-خان احمدخان دوم اردلان(باراول)-(1089هجری-1091هجری)
— 21-خسروخان اول اردلان(1091هجری- 1093هجری)
— 22-خان احمدخان دوم اردلان باردوم(1093هجری-1105هجری)
— 23-خان محمدخان اردلان(1105هجری-1113هجری)
— 24-عباس قلی خان اردلان(1122هجری-1126هجری)
— 25-علی قلی خان اردلان(1129هجری-1132هجری)
— 26-سبحان وردی خان اردلان(1132هجری1162هجری)
— 27-مصطفی خان اردلان(1146هجری-1154هجری)
— 28-خان احمد خان سوم اردلان(1154هجری-1155هجری)
— 29-حسن علی خان اول اردلان(1155هجری-1164هجری)
— 30- کریم خان اردلان(1164هجری-1165هجری)
— 31-خسروخان دوم اردلان(1165هجری-1205هجری)
— 32-لطفعلی خان اردلان(1205هجری-1209هجری)
— 33-حسن علی خان دوم اردلان(1209هجری-1214هجری)
— 34-امان الله خان اول اردلان(1214هجری-1240هجری)
— 35-خسروخان سوم اردلان(1240هجری-1250هجری)
— 36-رضاقلی خان اردلان(1250هجری-1265هجری)
— 37-امان الله خان دوم اردلان(غلام شاه خان آردلان)(1265هجری-1284هجری)
38- رضا قلی خان اردلان
39 - ابولحسن خان اردلان
40-سرار رشید خان اردلان
(شارام شێخ سمائیلی)(ژیار):
چکیده
خاندان اردلان، از جمله خاندان های کرد می باشند که مدت های مدیدی، قبل از روی کار آمدن صفویان تا اواخر دوره قاجار بر قسمت هایی از مناطق کردنشین ایران حکومت می کردند. این خاندان همچون سایر خاندان های کردتبار، ابتدا بر مذهب اهل سنت بودند، اما در اواسط دوره ی صفویه و با وصلت خان احمدخان از شاهزادگان اردلان با خواهر شاه عباس و ارتقای جایگاه بزرگان این خاندان از حاکمان محلی به مقام والی نشین که در نظام سیاسی و اداری روزگار صفویه اهمیت زیادی داشت، سران این خاندان برای سهیم شدن در قدرت و نزدیکی بیشتر به دربار صفوی به تشیع گرایش یافتند. گرچه این تغییر مذهب در ابتدا جنبه ی ظاهری داشت، اما بعدها و با گذشت زمان پایبندی به مذهب تشیع در میان برخی از سران و حکمرانان اردلان عمق بیشتری یافت؛ به طوری که می توان گفت بیشتر بزرگان این خاندان در عصر قاجاریه کاملاً بر مذهب تشیع بودند.
مقدمه
از جمله خاندان های حکومتگری که مدت مدیدی در قسمت های از کردستان حکمروایی کردند، خاندان اردلان بودند که از نیمه ی قرن هفتم تا اواخر قرن سیزدهم هجری، بر این خطه از ایران حکومت می کردند. منطقه ای که با نام اردلان یا کردستان اردلان در منابع شهرت یافته است، در ابتدا عمدتاً با نام شهرزور، به عنوان یکی از مناطق مهم و مرکزی آن و بعدها با نام سنندج، شهری که در اواسط قرن یازدهم هجری تأسیس و مرکزیت منطقه ی اردلان را از آن خود کرد، شناخته شده است. این منطقه از شمال به منطقه ی مکریان«بوکان و مهاباد»، از غرب به منطقه ی بابان در خاک عراق و از شرق به گروس و از جنوب به کرمانشاهان محدود شده است. خاندان اردلان، اصل و تبار مشخصی ندارند، اما به گفته ی برخی منابع، سرسلسله ی این خاندان با نام بابا اردل(586ق) در ابتدا ساکن سلیمانیه عراق بود و در زمان مغولان حکومت شهرزور به وی اعطا شد. او سپس به سوی پلنگان دست اندازی کرد و با درهم شکستن طایفه ی کلهر و ساختن قلعه ای در آنجا، شهرهای کویه، حریر، عمادیه و رواندز را نیز ضمیمه ی قلمرو خود کرد. بعد از فوت بابا اردل، پسران و نوادگان او مناطقی را به حوزه ی حکومتی او افزودند و به حکمرانی پرداختند
پیشینه ی مذهبی اردلان ها
درباره ی پیشینه ی مذهبی اردلان ها، دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه نخست اردلان ها را بر مذهب اهل حق می داند. صاحبان این دیدگاه بر این باورند که اردلان ها قبل از صفویه بر مذهب اهل حق بوده اند. معتقدان این دیدگاه، برای اثبات مدعای خود، به استدلال های زبان شناختی تکیه کرده اند و معتقدند: اسامی و مکان های متعدد در کردستان اردلان، ریشه ی یارسانی دارند. آنها همچنین معتقدند نام های جانشینان بابااردلان نیز ریشه یارسانی دارند(اردلان، 1387، ص 40 ـ41). اینان کلمه ی «سنه سنندج» پایتخت اردلان ها را برگرفته از «سنان دژ» یعنی«قلعه سنان»سلطان ها، تجسم های روح جهانی)می دانند. این عده همچنین بر این باورند که سرزمین شهرزور که در واقع هسته ی اولیه قلمرو کردستان اردلان بود، با باورهای یارسانی ارتباطی تنگاتنگ دارد؛ چرا که برای پیروان یارسان، دشت زیبای شهرزور مقدس است و روز قیامت در آنجا برگزار خواهد شد( زیان فرحان، 2004م، ص 145 ـ149). خسرو اردلان نیز در لب التواریخ از برگزاری مراسمی با عنوان«گردوشکنی» یاد می کند که به هنگام بازگشت خان احمد خان از اصفهان به نزد پدر( هلوخان)، در قلعه ی حسن آباد برگزار شد(خسرو اردلان، 1356، ص 22). مراسم گردوشکنی درواقع نماد سوگند یارسانیان با پیران و یادآور پیمان ابدی پیر بنیامین از پیشوایان یارسانیان با خداوند است.
شماری دیگر بر این باورند که اردلان ها تا اواسط دوره صفویه بر مذهب تسنن بوده اند و از اواسط دوره صفویه به بعد، بعضی از سران و افراد این خاندان به تشیع گرایش پیدا کردند. این عده در استدلال خود، بر منابع تاریخ محلی استناد کرده اند. عبدالقادر رستم بابانی با بیانی صریحاً اشاره می کند که هلوخان(998 ـ1025ق)بر مذهب اهل سنت بوده و با ازدواج فرزندش خان احمد خان با خاندان شیعی مذهب صفویه مخالفت کرده است(بابانی، 1377، ص 44)؛ ضمن آنکه تحفه ناصری نیز بر سنی بودن اردلان ها صحه گذارده است(سنندجی، 1366، ص 109).
قرینه های دیگری که سنی بودن اردلان ها را تأیید می کند، اشاره ی منابع به برخی حاکمان غیربومی است که در اواخر عصر صفوی از طرف دربار به منطقه مأمور می شدند، که این افراد بر مذهب تشیع بوده اند و رفتاری متأثر از تعصبات مذهبی با اهالی شافعی مذهب کردستان داشته اند و به همین سبب باعث نارضایتی مردم و شکوه آنان به دربار صفوی شدند(مستوره اردلان، 1384، ص 86/ خسرو اردلان، 1356، ص 134/ سنندجی، 1366، ص 39).
منابع :
1.اردلان، خسرو بن محمد بن منوچهر؛ لب التواریخ؛ تهران: کانون خانوادگی اردلان، 2536.
2.اردلان، شیرین؛ خاندان کُرد اردلان؛ ترجمه مرتضی اردلان؛ تهران: تاریخ ایران،1387.
(شارام شێخ سمائیلی)(ژیار):
محدودۀ حکومت خاندان اردلان شامل سنندج، دينور،شهرزور، کرمانشاه و بخش اصلی اعظمی از همدان می شد که با توجه به قدرت سياسی حاکمان اين خاندان پيوسته تغييرمی کرد. مؤلف کتاب « تحفه ناصری» درباره نسب خاندان اردلان می گوید: « ابتدای حکومت واليان بنی اردلان را 564 ذکر کرده اند که قبل ازآن در نواحی موصل و دياربکر به سر برده و رياست داشته اند. تا اينکه خسرونام اردلان با جمعی از طايفه و اوقاب خود هجرت کرده به ناحيه شهرزور آمده و حکومت مستقل يافته اند. درحسب و نسب خاندان اردلان اختلاف است بعضی آنها را اولاد اردشيربابکان می دانند و برخی، اولادخسروآسيابان. که به دستياری ابومسلم درزمان سفاح بر کردستانات مستولی شده است. حقیقت حال و حسب و نسب آنها به درستی مشخص نیست».
مؤلف کتاب « شرفنامه » نيز درمورد تشکيل حکومت خاندان اردلان و نيای آنها چنين می گويد: « بابا اردلاننيای حاکمان اردلان از اولاد ولاة دياربکر از نبائر احمدبن مروان مؤسس سلسله حکام دياربکر بود».
او همچنین در مورد حکام دیاربکر چنین می نویسد: « اولین کسی که ازطايفه اکراد در دياربکر و جزيره دعوی سلطنت نمود، و به مسند حکومت متمکن گشتهاحمدبن مروان است. در زمان قادرعباسی کارو بار او عروج تمام يافته، چنانچه قادر او را ملقب به نصرالدوله گردانيد.
مدت 80 سال زندگانی کرده ازآنجمله 52 سال به سلطنت بلاد دیاربکر جزيره درکمال تنعم و کامکاری قيام نموده. ایلچی به سلطان طغرل بيگ ارسال نموده، اظهارصفای نيت و خلوص طويت کرد».
آنچه در تاريخ اکراد ثبت و شرح گزارش آنها ضبط شده است اين است که بابا اردلان به هر صورت سروری و برتری يافته و در سال 564 به ناحيه شهرزور آمده وقلعه ظلم را در کمال استحکام برای سکونت و دارالحکومه خود بنيان کرده و بر اطراف و اکناف شهرزور در غالبی از کردستانات غالب آمده، بعداز مدتی همه پلنگان را که مسکن و مأوای امرا و طوايف کلهربود متصرف شده است و از قلعه ظلم که آب وهوای نامساعدی داشته به پلنگان نقل مکان کرده اند و مدت 42 سال درآنجا حکومت کرده است و در نهايت پسرش کلول جانشين او شده است.
عد از قباد اردل،فرزندش کلول بیگ به مقام فرمانروایی رسید و بعد از مدتی بر اثر حُسن سلوک و شهامت و رشادتی که داشت،نواحی سقز و سیاهکوه و زرین کمر «گروس» و علی شکر «اسفند آباد کنونی» را بر متصرفات موروثی افزود و قلمرو او از شرق تا همدان و از غرب تا اطراف اَبِل و از شمال تا زنجان و از جنوب تا کرماشان توسعه یافت و مدت بیست و سه سال با کمال قدرت حکومت کُرد و در سنۀ 629 ه.ق در گذشت.
تا زمان بگه بيگ که همزمان با شاه اسماعیل اول است، هفت تن ازاولاد کلول بر کردستان اردلان حکمرانی کرده اند که اسامی آنها درپايين ذکرخواهدشد:
1- خضربن کلول (629- 663ه ق)
2- الياس بن خضر (663- 710ه ق)
3- خضرثانی (710- 746ه ق)
4- حسن بن خضر (746- 774ه ق)
5- بابلول بن حسن (774- 808ه ق)
6- منذربن بابلو (808- 862ه ق)
7- مامون بیگ بن منذر (862- 901ه ق
پس از خضر بیگ دوم،پسرش امیر حسن اردلان در سنۀ 746 ه.ق1حکومت یافت و با مردم از طریق عدل و داد رفتار کرد و برای ادارۀ امور قلمرو خود به وضع قوانینی دست زد و از جوانان رشید مملکت سپاهی مرکب از سه هزار نفر با تجهیزات کامل فراهم آورد و آنان را به فنون سواری و تیر اندازی و تعلیمات نظامی آشنا ساخت.آنگاه دو سه بار با سپاهیان عثمانی جنگید و اگر چه نیروی او اندک بود؛اما چون ورزیده و تعلیم دیده بودند،پیروزیبا آنها بود.و به این ملاحظه که مبادا دولت عثمانی در صدد انتقام برآید،دستور داد قلعۀ بسیار محکمی را در یک فرسخی جنوب محل کنونی شهر سنندج روی کوه بلند
بنا نهادند «سنۀ774 ه.ق» و در دامنۀ شمالی قلعه نیز دهکده ای را به نام خود بر پا ساخت که اکنون آن آبادی «حسن آباد» نام دارد آثار قلعۀ نیز بر بالای کوه نمایان است.امیر حسن سرانجام در سنۀ 784 ه.ق2 در گذشت.
1 ـ در حدیقۀ ناصرّیه 740 قید شده است.
2 ـ در تاریخ مردوخ و حدیقه ناصریه فوت امیر حسن 784 نگارش یافته اما در نسخه خطی تحفۀ ناصریه،سنۀ در گذشت او و حکومت یافتن با بلول بیگ 774 . 775 ذکر شده است.
9_تاریخ مردوخ
(شارام شێخ سمائیلی)(ژیار):
مامون بیگ پسر منذر (862تا900ه.ق)
تمامی نقاطی را که خضر بیگ دوم از دست داده بود از عثمانی ها پس گرفت
وقبل از مرگ میراث خود را میان فرزندانش تقسیم کرد به ترتیب زیر :
1)بیکه بیگ پسر بزرگ :نواحی زلم و شهرزور ودودان و نوسود .
2)سرخاب بیگ پسر میانه :هشلی و اورامان و مریوان و جوانرود و پلنگان ومحل سنندج کنونی و علی شکر
3)محمد بیگ پسر کوچک :قره داغ وشهر بازار و اربل و کوی وحریر و عمادیه ورواندز
به دلیل شجاعت و قابلیتی که ازخود نشان داد، جانشین پدرگردید. بعداز یکسال حکومت، سلطان سلیمانسلطان حسن بیگ حاکم عمادیه را با بعضی از امراء کردستان به تسخیر ولایت شهرزور که در تصرف مامون بیگ بود مامورکرد. حسن بیگ بعداز دریافت فرمان ازسلطان عثمانی قلعه ظلم را محاصره کرد. بعداز درگیری اندکی مامون بیگ را دستگیر وروانه دربار عثمانی کرد. بعداز گرفتاری مامون بیگ، عمویشسرخاب بیگ ولایت او را ضمیمه متصرفات خود که شامل: لوی، مهروان (مریوان)، تنوره، کلوس، نشکاش بود نموده و اظهار اطاعت به درگاه شاه طهماسب کرد. و چون سلطان سلیمان از بی گناهی مامون بیگ آگاه نشد سنجاغ طه را به او واگذار کرد و سنجاق سروجک از دیوان آل عثمان به برادر او مفوض گشت.
10_تاریخ مشاهیر کرد بابا مردوخ روحانی
(شارام شێخ سمائیلی)(ژیار):
سرخاب بیگ بن مامون بیگ اول:
محمدبیگ، برادر کوچک سرخاب بیگ چون ملک موروثی از او منتزع گردید به دربارسلطان عثمانی پناه برد. این امر سبب خشم سلیمان خان گردید. رستم پاشا را سی هزار نفر قشون به اتفاق مامون بیگ روان و به قلع وقمع کردستانات متصرفی سرخاب بیگ فرمان داد. در سال 947ه ق رستم پاشا به شهرزور وارد شد. سرخای بیگ با هشت هزارنفر از جمعیت اکراد، سر راه را به آنها گرفته و در روز پنج شنبه 24رجب سال 947 در صحرای شهرزور تلاقی فریقین رخ داد. سواران اکراد در این رزم داد مردانگی داده، سه دفعه پیشتازان لشکرعثمانی را که متجاوز از10هزار نفر بودند از پیش برداشتند. بالاخره سیاهی شب میانجی شده و هر یک به لشکرگاه خود برگشتند.
سرخاب بیگ با نهایت رشادت 8 روزبا این لشکرعثمانی و قریب هفت هزارنفر ازعثمانی ها وسه هزارنفر ازلشکراکراد دراین چند روز کشته شدند. سرخاب بیگ به جهت حفظ بقیه سپاه خود در قلعه ظلم متحصن شد. سپاه عثمانی قلعه را محاصره کردند و در نواحی اطراف شهرزور به تاخت و تاز پرداختند. مدت محاصره دوسال طول کشید اما لشکرعثمانی نتوانستند به قلعه ضرری برسانند. شاه طهماسب از واقعه آگاه شد و10هزارسربازرا به سرداری حسین بیگ به کمک سرخاب بیگ فرستاد. حسین بیگ با لشکرخود به قلعه ظلم رسید. سپاه عثمانی سراسیمه و حیران شد. از قضا رستم پاشا سردارعثمانی بعداز شنیدن این خبر، به مرگ ناگهانی درگذشت. این امر باعث سرگردانی سپاه عثمانی شد. سرخاب بیگ چون خبر فوت رستم پاشا و نیروهای کمکی شاه طهماسب را شنید با لشکر خود از قلعه بیرون آمد وحسین بیگ سردارایران را نیز آگاه ساخت. حسین بیگ نیز به رزمگاه شتافت و در نهایت، سپاه عثمانی شکست خورده و بعضی امان یافتند، گروهی دیگراسیر یا مقتول شدند.
محمد پاشا نامی با شسصد نفراز سپاه عثمانی به قلعه ظلم که خالی از مردان کارزار بود وعیال و اطفال سرخاب بیگ را شفیع نجات خویش یافتند. سردارسپاه ایران شفاعت زنان را قبول کرده، محمد پاشا و جمعیتی را که همراه او بودند را مرخص و به دربارعثمانی فرستاد. حسین بیگ و سپاه ایران به دربارشاه طهماسب مراجعت کردند وسرخاب بیگ حکومت کردستان را به دست گرفت. پس ازآن سرخاب بیگ از قلعه ظلم به قلعه مریوان نقل مکان کرده و آنجا را دارالحکومه کردستان کرد.
سرخاب بیک پسر مامون اول(945تا975ه.ق)
بعد از آن که مامون بیک ثا نی به اسلامبول رفت وزندانی شد .عمویش سرخاب بیگ در تاریخ 945ه.ق قلعه ی زلم و شهرزور وسایر ولایات او را ضمیمه ی متصرفات خود کرد و قلمرو برادرش محمد بیگ را به زور تصاحب کرد و سر از اطاعت سلطان عثمانی پیچید و با شاه طهماسب صفوی طرح روابط افکند .
سرخاب بیگ 11 پسر داشت به ترتیب ذیل :
1)حسن بیگ
2)اسکندر بیگ
3)سلطان علی بیگ
4)یعقوب بیگ
5)بهرام بیگ
6)ذوالفقار بیگ
7)اصلمش بیگ
8)شهسوار بیگ
9)صارم خان
10)قاسم بیگ
11)بساط بیگ
سلطان علی بیگ پسر سرخاب بیگ (972تا975ه.ق)
وی بیش از سه سال دوام نیاورد وپس از فوت وی دوپسر به نا های تیمور خان وهه لو خان داشت .
(شارام شێخ سمائیلی)(ژیار):
تیمورخان پسر سلطان علی بیگ (986تا 998ه.ق)
چون در ایران سلطنت استقرار نیافته بود به سلطان عثمانی بنا به مصلحت نزدیک شد .
تیمور خان 4 پسر داشت به ترتیب ذیل :
1)سلطان علی بیگ
2)بداغ بیگ
3)مراد بیگ
4)میر علم الدین
وی متصرفات خود را به ترتیب زیر میان فرزندان تقسیم کرد:
1)سلطان علی بیگ :حسن آباد- سنندج –شهر زور – زلم و قزلجه
2)بداغ بیگ:قره داغ – کوی وحریر
3)مرادبیگ:سقز – مریوان – سیاه کوه – خورخوره وتیلکو
4)امیر علم الدین :شهر باژیر از توابع سلیمانیه
سپس به جانب کرماشان – سنقرو دینور تاخت وهمه را متصرف شد
به سال 993به متصرفات عمر بیگ کلهر حمله کرد وعمر خان با کمک شاه وردی خان لرستانی متصرفات خود را باز گرفت .
درسال996 به زرین کمر (گروس)که حکومت آنجا را به دولتیار سلطان سیا ه منصوری واگذار کرده بود وپس از دو قلعهرا گشود اما در این زمان هدف تیر قرار گرفت ودر گذشت .
(شارام شێخ سمائیلی)(ژیار):
هه لو خان پسر سلطان علی بیگ(998تا1025ه.ق)
پس از رسیدن به حکومت دو سال با عثمانی مناسبات خود را حفظ کرد . پس از آن با ایران تجدید روابط نمود و مرکز حکومت خود را از قلعه زلم و قلعه ی مریوان به قلعه ی پالنگان انتقال داد .
هه لو خان به اقتضای فصول چهارگانه بهار را در پالنگان تابستان را در حسن آباد وپاییز را در مریوان و زمستان را در زلم به سر می برد .
جنگ بین شاه عباس و هلوخان بدین صورت است که ابتدا حسین خان والی لرستان با اشاره شاه عباس به کردستان حمله می کند وشکست می خورد سپس شاه عباس شخصا به کردستان حمله میکند اما در میهم آلی بالی زنگنه وی را ازین حمله منصرف میکند وتعهد میکند از راه صلح وصفا خان اردلان را به اطاعت وادارد .
هه لو خان با نشانه حسن نیت به شاه عباس فرزند خود خان احمد خان را به دربا رشاه عباس می فرستد و شاه نیز خواهر خود زرین کلاه خانم را به عقد خان احمد خان در می آورد .بر حسب ادستدعای خود هه لوخان فرمان حکومت کردستان از همدان تا عمادیه و کوی وحریر به جهت خان احمد خان صدور می یابد .
(شارام شێخ سمائیلی)(ژیار):
خان احمد خان پسر هه لوخان (1025تا1046ه.ق)
پس از رسیدن به خکومت از طرف شاه عباس مامور سرکوبی اهالی بلباس و مکری میکند که دراین جنگ آنها را شکست می دهد وانها به رواندز پناهنده می شوند و خان احمدخان به دنبال آنها رواندز را نیز ضمیمه متصرفات خود می کند .
بعد از فراغت از رواندز متوجه موصل رونه میشود وحاکم انجا می گریزد وبه راحتی به تصرف در می آید . سپس راهی کرکوک می شود و آنجا راهم به آسانی تسخیر می کند و پس از ان بغداد را نیز متصرف میشود .
در سال 1041هجری قمری بعد از مرگ شاه عباس وکشته شدن سرخاب بیگ پسر خان احمد خان در دربار صفوی رابطه با دربار تیره میگردد وعلیرغم شاه صفی به شهرهای سنقر –کرماشان- همدان –گروس –ارومیه وخوی لشکر کشید وهمه آنها را تصرف نمود و ورسما ازین تاریخ استقلال خود را جشن گرفت .
پس از حمله شاه صفی بالاخره بعد از پناهنده شدن به عثمانی فرمان به نام سلیمان خان اردلان صادر شد .
بعد از فوت خان احمد خان اردلان، سلیمان خان اردلان به فرمانروایی کردستان رسید. مهمترین اقدام وی را میتوان در انتقال مرکز حکومت خاندان اردلان به شهر سنه یا سنندج به امر شاهان صفوی دانست، به نظر میرسد علت چنین اقدامی این بوده که شاهان صفوی میخواستند مرکز فرمانروایی خاندان اردلان از مزرهای عثمانی دور باشند، زیرا مراکز پیشین آنها (زلم، حسن آباد و پلنگان ) همگی در نزدیکی مرز ایران و عثمانی قرار داشت و به آسانی میتوانست مورد حمله دولت عثمانی واقع شود، به خصوص که نزدیکی مرکز فرمانروایی آنها به دولت عثمانی، از لحاظ سیاسی نیز باعث گرایش به آن دولت میگردید و این امر، پیامدهای ناخوشایندی برای دولت صفوی در پی داشت.
واقعه دیگر برای کردستان در این زمان، قرار داد سال 1049/ 1639 ( زهاب ) بین ایران و عثمانی بود. در این قرار داد، مریوان و اورامان به عنوان ناحیه مرزی ایران تعیین گردید. عهد نامه مزبور، دارای ابهامات زیادی بود، اما سبب شد که جنگهای ممتد بین دو کشور خاتمه یابد و دوران صلح حاصل از آن، بیش از هشتاد سال ادامه یابد. علاوه بر آن، تقسیمات ناحیه زهاب و سلیمانیه که بعداً در قرارداد ارزنه الروم دوم (1263 / 1847 ) رسمیت یافت، بر اساس همین پیمان بود. (مشایخ فریدونی، 1369، 30) بعد از سلیمان خان اردلان، کلبعلی خان در 1068 /1658 به حکمرانی میرسد. اقدام مهم وی، دفع فتنه و آشوبهای اهالی خوزستان بود که توانست دوباره امنیت و آسایش مردم را در آن منطقه، به فرمان پادشاه صفوی برقرار کند.
با درگذشت کلبعلیخان، خان احمد خان ثانی به فرمانروایی میرسد. وی مردی خود سر، هوسران و عیاش بود و در بذل و بخشش، راه افراط میپیمود و در اندک مدتی تمام نقود و دفائن پدر را به باد داد و چندان به مردم زر بخشید که کردستانیها او را خان زرینه لقب دادند . (روحانی ، 1371، 334 ) خان احمد خان ثانی تا سال 1090 / 1679 در مقام خود باقی بود تا اینکه در نتیجه اقداماتش که منجر به اغتشاش و بینظمی شد و ظلم و و جور و ناامنی جنبه عمومی پیدا کرد، شاه سلیمان حکومت کردستان را به عمویش، خسرو خان تفویض کرد، اما خسرو خان نیز برعکس انتظار اهالی، بنای زشتگویی و درشتخویی گذاشته. عاقبت از طرف صفویان، برای اولین بار شخصی غیر از خاندان اردلان بر مسند حکومت قرار گرفت که نام وی تیمورخان آجر لویی بود . علت این امر را فساد خاندان اردلان در این زمان نوشتهاند. روش حکومت تیمور خان «چون اهل محل نبوده و با کسی حبّ و بغض نداشته. بیاندازه با مردم حسن سلوک انجام داده و به طوری با اهالی دوستانه و برادرانه نشست و برخاست نموده که همه را نسبت به خود شیفته و شیدا ساخته بود». (اردلان، 2005، ص79 – 78 ).
در سال 1099 / 1687 خان احمد خان دوباره به حکمرانی کردستان منصوب شد. واقعه مهم این دوره از حکومت وی، دست درازی و حمله سلیمان بگ بابان به کردستان بود که در سال 1100 / «1688 از طاعت سلطان روم روی برتافته، بنای خود سری گذاشته و دست تطاول و نهب و غارت به ولایات ایران دراز کرد». ( قاضی، 1379، 33) خان احمد خان مراتب را به شاه سلیمان اظهار داشت و از جانب وی رستم خان سپهسالار و عباس قلی خان زیاد اغلی به کمک خان احمد خان روانه شدند. در طی جنگی در نزدیکی مریوان» متجاوز از چهار هزار نفر از سپاه و اتباع سلیمان بیگ به قتل میرسند و کلیه خیمهگاه و مهمّات او نصیب قزلباشها و سواره اردالان میگردد. (روحانی،1371،336)
خان احمد خان تا سال 1107 / 1695 در مسند حکومت باقی ماند و از آن پس، محمد خان اردلان تا 1113 / 1701 و سپس محمد خان گرجی و بعد از وی، حسن علی خان، پسر محمد مؤمن خان اعتمادالدوله حاکم میشوند. به نظر میرسد هم زمان با آغاز ضعف و انحطاط صفویان، روند کار ایالات و انتظام امور آنها نیز دچار اختلال و بینظمی گردیده باشد .
پایتخت شدن سنندج
(شارام شێخ سمائیلی)(ژیار):
به استناد گفته مورخین، قلعه سنه دژ (سنندج ) را سلیمان خان اردلان والی كردستان در زمان شاه صفی ـ 1052 هـ .ق )آباد ساخت و كلمه غم ها را كه به حساب ابجد 1046 می شود ماده تاریخ آن قرار داد. هیچیك از جغرافی نویسان اسلامی این شهر را به این اسم در آثار خود ذكر نكرده اند در برخی از كتب می خوانیم سنه دژ در سالهای 488 قبل از میلاد مسیح موجودیت و رسمیت داشته است و در آن سالها آرتوباران پسر داریوش هخامنشی استاندار آذر بایجان، طغیان كرده و چون شكست خورد به سنه دژ در كردستان گریخت و در قلعه آن مكان رفته و تحصن كرد سین دژ در زبان پهلوی هخامنشی یكی از اسامی آفتاب بود آریان مورخ معروف راجع به سین دژ می گوید قلعه ای بود واقع در یك دشت محاط از كوه و ایرانیان عقیده داشتند كه آن قلعه را (دا-آه-وه) ساخته استدا آه وه كلمه ای است كه در زبان فارسی امروزی به دیو تبدیل شده است و این بدان معنی بود كه معتقد بودن دیواره های قلعه چنان محكمند كه انگار آنرا بشر نساخته است البته آریان به این روایت خرافی اعتقاد نداشته و اعلام كرده است كه سین دژ بدست ((اشتو ویگو)) پادشاه معروف قوم ماد ساخته شده است كه در ساخت آن از اسیران آشوری استفاده كرده است سینه دژ را سینه كوه و سانان دژ یعنی قله امیران و قلعه عقاب نیز معنی كرده اند بیشتر مورخان نام سنندج را سینه دژ می دانند كه نشان از حصاری محكم بر قلعه ایكه در محل سنه دارد همچنین احتمال دارد كه سنندج از تركیبسنان دچ بوجود آمده باشد كه به معنای دژ سخت چون سنان یا سندان آهنگری است و یا به تعبیر دیگر،سانا دژ یعنی دژ سلاطین دلایل تاریخی روشن می سازد كه هر زمان حكومت مركزی تضعیف شده است با شجاعت و دلاوری بیش از حدی به حفظ حدود و ثغور خود پرداخته و هیچگاه ننگ اسارت را نپذیرفته اند در گذشته بجای شهر فعلی شهری بنام ((سیر)) وجود داشت كه این كلمه در فارسی به معنای ((سی سر)) استمجاور سی سر،محلی بود به نام صد خانیه(صد خانه) كه احتمالاً به مرور زمان این نام به سنه تغییر یافته است سنندج مدت چهار قرن تحت حكومت موروثی خاندان اردلان بود كه نسبت خود را به ساسانیان می رساندند كریم خان زند در سال 1146هـ ق سنندج را ویران كرد و پس از یك دوره هرج و مرج،خسرو خان اردلان در سنندج مستقر شد آقا محمد خان نیز به پاس خدمات وی سنقر را نیز ضمیمه قلمرو او كرداز سال 1214تا 1240 هـ ق امان الله خان پسر خسرو خان در سنندج حكومت كرد كه در این مدت اصلاحات زیادی برای آبادانی و عمران شهر سنندج بعمل آمددر حكومت رضا قلی خان اردلان بین اعضای این خانواده اختلافاتی بوجود آمد و پس از یك سلسله كشمكشها،سرانجام امان الله خان برادر رضا قلی خان به حكومت رسید و در حقیقت این شخص آخرین والی موروثی سنندج بود كه از سال 1265 تا 1284 هـ ق حكومت كرد درسال 1284 هجری قمری دولت مركزی،حاج میرزا معتمد الدوله عموی ناصر الدین شاه را به حكومت كردستان منصوب كرد كه تا سال 1291 هـ ق در آنجا حكمرانی كرد
منابع :
1.اردلان، خسرو بن محمد بن منوچهر؛ لب التواریخ؛ تهران: کانون خانوادگی اردلان، 2536.
2.اردلان، شیرین؛ خاندان کُرد اردلان؛ ترجمه مرتضی اردلان؛ تهران: تاریخ ایران،13
3.بابانی، عبدالقادر؛ سیر الاکراد؛ تصحیح محمد رئوف توکلی؛ چ2، تهران: گلبانگ، 1377.
4.ترکمان، اسکندربیگ؛ تاریخ عالم آرای عباسی؛ به کوشش ایرج افشار؛ تهران: امیرکبیر، 1363.
5.رهربرن، کلاوس میشائیل؛ نظام ایالت در دوره صفویه؛ ترجمه کیکاووس جهانداری، چ3، تهران: علمی و فرهنگی، 1383.
6.سنندجی، رونق عبدالله؛ تذکره حدیقه امان اللهی؛ به کوشش خیام پور؛ تبریز: [بی نا]، 1344.
7.سنندجی، میرزا شکرالله(فخرالکتاب)؛ تحفه ناصری؛ در تاریخ و جغرافیا کردستان؛ تصحیح حشمت الله طبیبی؛ تهران: امیرکبیر، 136
8.میرزا سمیعا؛ تذکره الملوک؛ تهران: امیرکبیر، 1368.
9_تاریخ مردوخ
10_تاریخ مشاهیر کرد بابا مردوخ روحانی


روزنامه ی ژیار