
فدرالیسم اروپایی در مقابل فدرالیسم آمریکایی
در اروپا، فدرالیست گاهی برای توصیف کسانی به کار میرود که طرفدار یک
حکومت فدرال مشترک، با قدرت توزیع شده در سطوح منطقهای، ملی و فراملی
هستند. بیشتر فدرالهای اروپایی مایل هستند که این امر در سراسر اتحادیه اروپا توسعه یابد. فدرالیسم اروپایی، پس از جنگ اروپا شکل گرفتهاست. یکی از مهمترین ابتکارات در این زمینه، سخنرانی وینستون چرچیل در شهر زوریخ در سال ۱۹۴۶ بود.[۲]
در ایالات متحده امریکا،
فدرالیسم در ابتدا به باور به یک حکومت مرکزی قدرتمندتر اشاره داشت. زمانی
که پیش نویس قانون اساسی ایالات متحده نوشته شد، حزب فدرالیست، از ایجاد
یک حکومت مرکزی قدرتمندتر حمایت کرد. در حالی که ضد فدرالیستها خواستار یک
حکومت مرکزی ضعیفتر بودند. این امر با کاربرد مدرن فدرالیسم در اروپا و
ایالات متحده بسیار متفاوت بود. این تمایز ناشی از این واقعیت بود که
فدرالیسم در میانهٔ یک طیف سیاسی بین کنفدراسیون و یک دولت متحد واقع شدهاست.
قانون اساسی ایالات متحده، به عنوان یک واکنش به قانون کنفدراسیون
نوشته شد که مطابق آن ایالات متحده یک کنفدراسیون سست با یک دولت مرکزی
ضعیف بود. بعداً، طی جنگ داخلی امریکا، اعضای ایالات کنفدراسیون امریکا از
حکومت مرکزی ضعیفتر حمایت کردند، در مقابل سربازان دولت ایالات متحده
بودند که مدافع اتحاد بودند و از آنان با نام فدرالها یاد میشد.[۳] بنابر این بحث در ایالات متحده پیرامون فدرالیسم حول محور یک حکومت مرکزی قدرتمند و در مقابل کنفدراسیون سابق شکل میگرفت.
در مقابل، اروپا تاریخ غنیتری از ایالات متحد شده نسبت به امریکای
شمالی داشت. بنابراین بحثها پیرامون فدرالیسم بیشتر حول محور یک حکومت
مرکزی ضعیفتر در برابر دولت واحد شکل میگرفت. استفادهٔ مدرن امریکا از
این مفهوم فدرالیسم بسیار نزدیکتر به مفهوم اروپایی آن است. هر چه قدر که
قدرت دولت فدرال افزایش مییافت، برخی از مردم بیشتر خواستار یک دولت واحد
بودند تا آن چیزی که مورد نظر آبای بنیانگذار امریکا
بود. بیشتر مردم در ایالات متحده از نظر سیاسی از فدرالیسمی که قدرتهای
دولت فدرال در آن محدود است، دفاع میکنند. به ویژه در زمینهٔ دادرسی،
مدافع قدرتهای محدود دولت فدرال هستند.
در کانادا فدرالیسم نوعاً در مقابله با جنبشهای جدایی طلب اعمال میشود. دولتهای آرژانتین، برزیل، استرالیا، هند و مکزیک نیز در میان سایر کشورها بر اساس اصول فدرالیسم اداره و سازمان دهی شدهاند.
یک کشور فدرال ممکن است تنها شامل دو یا سه بخش داخلی باشد، همانند بلژیک با بوسنی و هرزه گوین.
عموماً دو حالت افراطی در فدرالیسم میتواند مورد تمایز قرار گیرد. در یک
حالت، دولت فدرال بسیار قوی است و اغلب کاملاً یک پارچه است و تنها چند
قدرت خاص برای دولتهای محلی در نظر گرفته شدهاست ولی در دیگر حالت
افراطی، دولت ملی با قدرتهای محدود ممکن است تنها در اسم دولت فدرال باشد
در حالی که در واقع یک کنفدراسیون باشد.
در سال ۱۹۹۹ دولت کانادا، مجمع فدراسیون را به عنوان یک شبکهٔ
بینالمللی برای تبادل بهترین کارکردهای فدرالیسم بین کشورهای فدرال و
کشورهایی که در حال فدرالی شدن هستند بنیان نهاد. مقر اصلی مجمع فدراسین در
اتاوا است. دولتهای همکار در مجمع فدراسیون شامل، استرالیا، برزیل، کانادا، اتیوپی، آلمان، هند، مکزیک، نیجریه و سوئیس هستند.
بعضی از فرقههای مسیحیت بر اساس اصول فدرالیسم سازماندهی میشوند. در این کلیساها این امر به عنوان نظریهٔ فدرالیسم دینی یا الهی شناخته میشود.